باورنیک آکادمی رشدفردی
همه آدمهابه دنبال خوشبختی هستن خوشبختی ازنظربیشترآدمهادررسیدن به خواسته های ویژه مثل سلامتی،ماشین،خانه زیبا،ازدواج رویای،شغل پردرآمد،موفقترین وثروتمندترین فرددنیااست.
اماخوشبختی یک مسیریک جاده نیست!
خوشبختی یک فراینده که مدام وهرلحظه درزندگی تجربه می کنیم خوشبختی رشدمداوم مثل طبیعته خوشبختی خودزندگی باورنیک داشتن یعنی همین.
بودن ورشدکردن وازلحظه به لحظه لذت بردن نه رسیدن به چیزهاوقتی
توخوشبختی ورشدمی کنی محصولات خواسته هایت بالامیان دراین فراینده که ثمره می دهی ثمره تومیشه
خواسته هایت که درزندگیت آشکارمیشه مثل عشق،موفقیت،ثروت،لذت آنگاه تودرمسیرجهان هستی مسیرکه انتهانداردبلکه فقط باعث رشدفردی تومی شود۰
رسالت باورنیک آموزش همین مسیربه توست.
آیابه نظرشمااین همه نظم دراین جهان تصادفی؟
آیاشماتصادفی ازیک مکان به مکان دیگرمی رویدیاازسرکارتصادفی خانه ای راانتخاب وبه آنجامی روید؟
اماهیچ چیزدراین جهان تصادفی نیست بلکه همه چیزتوسط یک وجودهوشمندهمیشه حاظراداره می شودوجودی که توسط قوانینش جهان رااداره می کنددرک قوانین خداوندوهماهنگی باآن مثل خارج شدن ازجاده سنگی وخاکی رفتن به جاده صاف وآسفالت وبازاست.
وقتی بازی قوانین عالم رادرک می کنی به شکل طبیعی همه خواسته هارابدون
مقاوت دریافت می کنی چترت راکنارمی گذاری تانعمت هابه زندگیت جاری شودرشدمی کنی
وباعث رشدجهان می شوی مثل زنبورها که باعث رشدگل هامی شن وپاداش آنهاعسل است بدون رنج ودردوسختی موفقیت راجذب می کنند.
باورنیک نکته:چیزی که باعث می شودتاازخواسته هایت بهره مندنشوی مقاوت های درونی
توست توسط این مقاوتها چترتوهستن که دربرابررحمت باران نعمات الهی مقاوت می کنی.
وقتی یادبگیری چترمقاوت ها راکناربگذاری خودبه خودنعمت رادریافت می کنی هدف باورنیک آکادمی رشدفردی همین است.
جهانی که رشد و گسترش خود را از طریق «واکنش نشان دادن و بازتابانیدنِ کانون توجه ما به شکل اتفاقات و تجربیات» تأمین میکند،
خبر از پتانسیل و تواناییای انکار ناپذیر میدهد که، تک تکِ آدمها در وجودشان برای، خوب زندگی کردن و تبدیل جهان به جای بهتری برای زندگی، دارند.
اما این توانایی فقط به این دلیل در و جود اکثریت ما دست نخورده باقی مانده که، با باورهای محدودکننده و عزت نفسِ از دست رفتهمان، پوشانده شده است.
به عبارت دیگر، اکثر آدمها به خاطر تأثیر گرفتن از «باورها و تجربههای نادلخواهِ جامعهی اطراف خود» و تمرکزی ادامه دار بر «اشتباهات یا موانع پیش رو» یا «سرکوب و تحقیر شدن توسط اطرافیان»، به این نتیجه رسیدهاند که،
تغییر خیلی از مسائل و ایجاد خیلی از خواستهها، از عهدهی تواناییشان خارج است و به همین راحتی، آن وضعیت خودساخته را به عنوان سرنوشتی غیر قابل تغییر پذیرفتهاند و با وجود این همه توانایی، هیچ قدمی برای تغییر اوضاعشان برنداشتهاند.
بنابراین، داستان ناکامیهای زندگی تو
داستان تصمیمهای به تعویق افتادهات
داستان قدمهای برنداشتهات
داستان ایدههای اجرا نشدهات
داستان رویاهای فراموش شدهات
داستان بیهدفی و بیانگیزگیای که خود را در بیتفاوتی دربارهی تغییر شرایط نادلخواه کنونیات و تحملِ آن ناخواستهها نشان میدهد، داستانِ موانعی بیرون از تو و خارج از قدرت کنترل تو مثل: وضعیت اقتصادی، مکان جغرافیایی، شهر و کشوری که در آن متولد شدهای یا محیط و
خانوادهای که در آن بزرگ شدهای، نیست.
بلکه داستان، عزت نفسِ از دست رفتهای است که، اجازهی دیدن تواناییها و استعدادهای وجودت برای تغییر این شرایط را نمیدهد.
تواناییها و استعدادهایی که، هرگز فرصت دیده شدن و به کار گرفتن شدن
برای «خلق شرایطی که میخواهی داشته باشی» را نیافته است.
بنابراین، در چنین جهان هوشمندی و برای چنین موجودِ خالقی، سرمایه اولیهای لازم برای تغییرِ شرایط نادلخواهِ کنونی و
حرکت از این وضعیت به سمتِ تجربهی شرایط دلخواه، چیزی جز پروراندن «عزت نفس» و «خودباوری» نمیتواند و نباید باشد.
سودمندترین سرمایهگذاری زندگیات، تلاش برای یافتن سهمی رو به رشد در بورس نیست؛
سودمندترین سرمایهگذاری زندگیات، سختتر کار کردن و افزودنِ ساعتهای کاریات، آنهم در مسیری که به آن علاقهای نداری ، نیست؛
بلکه سودمندترین سرمایهگذاری زندگیات، نگاهی است که باید درباره تواناییات برای خلق شرایط دلخواه، بسازی.
نگاهی که به تو، امکان پذیرِ بودنِ تحقق
خواستههایت را نوید بدهد و انگیزههایت را در طی مسیر، زنده نگه دارد؛
سودمندترین سرمایهگذاری زندگیات، وقت، انرژی و هزینهای است که صرف پروراندن باورهای قدرتمندکنندهای میشود که عزت نفسات را پشتیبانی میکند
تا بتوانی وقتی اول راه هستی و هنوز نتیجهای در دست نداری
روی جریان هدایتی حساب کنی که، با وجود ترسها و نگرانیها، برایت پای حرکت میشود.
قوانین جهان را چرا ما باید یاد بگبریم و چه لزومی دارد که پیگیر قوانین جاری زندگی خود باشیم؟